آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 18 سال و 23 روز سن داره

آوا،صدای خوش زندگی

بدون عنوان

عزیز مامان دخترنازم صبح روز دوشنبه 17 مرداد 90 وقتی که ازخواب بیدار شدی فهمیدم که سرما خوردی خیلی ناراحت شدم.بردیمت دکتر.دکترت بعد از معاینه گفت که گوشت روهم سوراخ کنیم (آخه دکترت برای ادامه تحصیل میخواست بره ) ماهم قبول کردیم. 19 شهریور هم به همراه باباجون رفتیم و گوشواره خریدیم برات .دوستت داریم عزیز مامان.                   ...
25 فروردين 1393

یه خاطره بد

عزیزم وقتیکه 3 روز از به دنیا اومدنت گذشت زرد شدی وقتی که بردیمت دکتر گفت که باید بستری بشی آخه زردیت بالا بود دختر کوچولومن 4 روز بستری بودی تا زردیت کم شد. این چند روز باباجون همش پیشمون بود.شبا چون بیمارستان اجازه نمیداد باباجون میرفت خونه. این چند روز مامانی ها و خاله جون خیلی زحمت کشیدن مرسی از همه شون تواین 4روز  کلی ملاقاتی داشتی مسئول بخش میگفتن تا حالا هیچ مریضی اینقدر ملاقاتی نداشته.   ...
25 فروردين 1393

بدون عنوان

دخترم 10 روز بعد از به دنیا اومدنت  برات جشن گرفتیم خیلی خوب بود. فردای جشنت هم رفتیم خونه خودمون.آخه وقتی که به دنیا اومدی تا11 روز خونه مامانی مریم بودیم تا من حالم بهتربشه.       ...
23 فروردين 1393

وقتی که فهمیدم دخترم حساسیت داره

روز 4 مهر 90 فهمیدم که پی پیت نرمال نیست همون موقع برات نوبت گرفتم وبردیمت دکتر. دختر نازم به پروتئین شیر گاو حساسیت داشتی درمانش فقط پرهیز کردن بود.از اون روز خوردن هر چیزی که لبنیات و گوشت گاو بود برای من ممنوع شد. خدارو شکر میکنم که مشکلت با رعایت کردن من رفع شد ...
7 فروردين 1393

بدنیا اومدن دخترم

دخترم در تاریخ26.2.1390 ساعت21.10 به دنیا اومدی یه نینی ناز... وقتی که به دنیا اومدی فقط 3کیلو و400 گرم وزن داشتی ازنگاه کردن بهت سیر نمیشدم.ازبس پوستت ظریف بود همش سرخ میشدی. شبی که بدنیا اومدی از9شب تا 2صبح بیدار بودی وقتی که دیدم نمیخوابی گذاشتمت رو تخت خودم بعدش آروم خوابیدی منم آروم شدم وقتیکه بغلم خوابیدی عزیزم.               چند تا عکس از نوزادی دختر گلم             ...
3 فروردين 1393
1